غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا.....
در هوای تو از پا فتاده ام...
اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام
خارم ولی به سایه گل آرمیده ام......
همیشه در میان
نامدگان و رفتگان از دو کرانه زمان
سوی تو می دوند هان! ای تو همیشه در میان....